از روستا تا پایتخت: قصهی زرشکهایی که در دلشان زندگی موج میزند
- شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ
- ۰ نظر
نمیدانم آخرین بار کی زرشک خوردهای، ولی من همیشه وقتی به زرشک فکر میکنم، یاد مادربزرگم میافتم. همان زن ریزنقشی که گوشهی باغچه، یک مشت زرشک را توی سینی مسی میریخت، مینشست زیر آفتاب و دانه دانه شاخهها را تمیز میکرد. نه برای فروش، نه برای سود، فقط برای اینکه یک روزی – شاید در زمستان – با همان زرشکها برایمان زرشکپلو بپزد. مزهی آن زرشکها با همهی زرشکهای دنیا فرق داشت.
ولی حالا که بزرگ شدهام، وقتی زرشک میخرم از فروشگاههای زنجیرهای یا آنلاین، چیزهایی در ذهنم میچرخد. اینکه این دانههای کوچک و ترش، چطور از دل خاک خراسان به دست من رسیدهاند؟ توی چه مسیری آمدهاند؟ چطور سالم ماندهاند؟ اینکه کی آنها را با دقت جمع کرده؟ چه کسی بستهبندیشان کرده تا توی مسیر له نشوند؟
و باور کن یا نه، گاهی بیشتر از مزهی زرشک، همین «قصهی پشتش» برایم جذابتر است.
راز بستههای ساکت اما ارزشمند
شاید برای خیلیها، کارتن و بستهبندی فقط یک پوسته است. یک محافظ ساده. اما برای من که عاشق جزئیاتم، کارتن زرشک نه فقط یک جعبه، بلکه بخشی از روایت محصوله. بهخصوص وقتی میبینی بعضی بستهها آنقدر با دقت طراحی شدهاند که نهتنها زرشک رو سالم نگه میدارن، بلکه انگار خودشون قصهگو هستن.
مدتی پیش با دوستی که توی حوزه بستهبندی مواد غذایی کار میکنه، صحبت میکردم. گفت: «مردم فقط طعم رو نمیخرن، اعتماد میخرن. این اعتماد از بستهبندی شروع میشه.»
و من به این فکر افتادم که چقدر مهمه اون کسی که بستهبندی رو طراحی میکنه، بفهمه که قراره چه چیزی رو نگهداری کنه. نه فقط از نظر فیزیکی، بلکه از نظر احساسی.
وقتی زرشکها هم احترام میخواهند!
ما به راحتی روی زرشک پا میذاریم. توی خواروبار فروشیها، بین صدها کالای دیگه، چشممون به بستهی زرشک میافته و برمیداریم. اما کسی که از زمین تا قفسه فروشگاه، مراقب این دونهها بوده، میدونه که این کار آسون نیست.
یک روز توی انباری یکی از فروشگاهها، چشمم افتاد به بستههایی با طراحی خاص. روشون یه لوگوی مینیمال داشت، رنگش گرم و طراحیاش مدرن بود. با اینکه اسم شرکت روش بود، خیلی توی چشم نمیزد. بعدتر فهمیدم کار اون طراحیها کار برند نوژاپکه. همون موقع گفتم: "دمشون گرم. حتی بسته زرشک رو هم با احترام ساختن."
یک بسته، هزار احساس
بعضی بستهها فقط زرشک توشونه، اما بعضیها، خاطره هم دارن. مثل همون موقع که برای اولینبار از زرشکهای صادراتی بستهبندیشده هدیه گرفتم. روی کارتنش نوشته بود "با افتخار از دل ایران". نمیدونم چرا، ولی دلم لرزید.
تازه فهمیدم اون لحظهای که توی فروشگاه دست میندازی سمت یه بسته زرشک، انگار داری با گذشته، با کشاورز، با طراح، با سازندهی کارتن، با کل یک زنجیره، دست میدی.
قصهها همیشه با طعم تمام نمیشوند
ما توی دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز داره صنعتی میشه، سریع میشه، بیروح میشه. اما بعضی چیزها، مثل زرشک، هنوز روح دارن. هنوز هم میتونن قصهگو باشن. به شرط اینکه کسی بلد باشه اونا رو درست ببینه و درست بستهبندی کنه.
و خوشحالم که بعضی برندها مثل نوژاپک دارن همین کار رو میکنن. بیسروصدا، ولی با احترام.
در پایان...
دفعهی بعد که زرشک میخری، به بستهش نگاه کن. ببین از چه کارتی درست شده، چه طرحی داره، چه پیامی میرسونه. شاید اون موقع بفهمی که بعضی جعبهها فقط برای حمل نیستن، برای گفتن قصهن.
قصهای از دل خراسان، تا دل تو.
دیدن نمونه کاراشون:
https://nozhapack.ir/کارتن-زرشک/
- ۰۴/۰۵/۱۲